لحظه ی دیدار ،نزدیک است اگر

​​​​​​میپرم از خواب ،با فریاد فکرت ،ناگهانی!

طرحی از ناباوری ،بر چشمهایم مینشانی​​​​​​!

از حقیقت،ناکجایی دور ،من تبعید بودم

از نگاه عشق ،در این خشکسال مهربانی

مقصد آخر ،تویی تنها برایم،خواب دیدم

خستگی را از وجودم ،با نگاهت می تکانی

عشق بارید و رسیده تا حریم ریشه هایم

آسمان ،تا تو پلی رنگین کشیده ،آسمانی!

میدوم در راه،میخواهم به دیدارت بیایم

راه هم بر زیر پایم ،میدود با شادمانی

باز کن آغوش ،تا پیراهنی از گل بپوشم

لحظه ی دیدار ،نزدیک است اگر عاشق بمانی!

پگاه عامری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد