پرم از حسرت های دیروز و امروز

پرم از حسرت های دیروز و امروز
حسرت هر روز آینده
لبخندی که دیگر نیست ،صدای که خاموش شد
و تاریکی چشمانش
که دنیای مرا به آتش کشید
بود و هر روز لمس کردم خوشبختی را
بود و من تجربه کردم حس یک همبازی را
بودم هر روز ترسیدم از تنهایی ام
زمزمه کردم برایش

تو نباشی من میمیرم
امروز او نیست
ولی من هنوز نتوانسته ام که بمیرم!

مصطفی موسیوند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد