گردون نگرم زمین درآن هیچ باشد

گردون نگرم زمین درآن هیچ باشد
گر گردش دهر کند شود می پاشد
ذهنی که شده کاشف اسرار جهان
روزی به عجب پای گذاشتست در آن
از سنگ و غبار کهکشان در جایی
گلرخ شوی و بدین جهان می آیی
یک چند نظاره میکنی در افلاک
باز ذره شوی ، فرو روی در این خاک
آبی که زتو موج گرفت چون پرگار
ساکن شود و محو شود آن اثار
کس شاهد این سفر نباشد ، دریاب
هشیاری تو رسد به پایان چون خواب
در یاری مردمان به عمر سخت بکوش
تا بانگ اجل بر تو نیاورد خروش


حسن زاهدی سوادکوه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.