در آسمان ابری شدم که ببارم

در آسمان ابری شدم که ببارم

به جز انتظار باران کاری ندارم


چگونه سبز کنم کویر دلم را

من از تنهایی این کویر بیزارم


دست بالای دست بسیار است

شاید گلی که شبیه خار است بکارم


گلی مثل من شانس نیاورده

هنوزم از زخم خارها بیمارم


من از طفولیت عاشقت بودم

باید از دوست داشتنت دست بردارم


کمی چاشنی غم و هزاران آرزو

و منی که هنوز مشتاق دیدارم


ثریا امانیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.