دیدم که گره خورد به زلفت پر و بالم

دیدم که گره خورد به زلفت پر و بالم
عمرم همه وقت تو شد ای عشق محالم
گفتم بدرم رشته که آشفته نشیند
دیدم که خودم شیر گرفتار غزالم
شیری که شده صیدِ غزالی چه عذابیست
دانم که از این قصّه‌ دگر رو به زوالم
گفتی: «چه شد آخر که مرا صید بدیدی
ای شیر! به لبخندِ من احیا شده عالم»
گفتم: «همه‌ام مالِ تو باشد که از این پس
وصل تو شود صبح من و رزق حلالم»


علی انتظاری میبدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.