عشقِ من، جانِ من، جانی از جانانِ من،

عشقِ من، جانِ من، جانی از جانانِ من،
بی‌شک تویی تکه‌ای از روحِ سرگردانِ من.

دلنشین‌ترین رویای من، خانه‌ی امنِ گلزار من،
شوریده بین حالِ مرا، حالِ منِ دل‌بسته را.

حرفی بزن، جانِ دلم، چیزی بگو، ماهِ دلم!
سایه‌زنِ توبه‌ی من، لبخند بزن، سرورِ من.


بکاه از خلقِ بدت، مهربان باش با هم‌سخنت،
تا ببینی خوبیِ من، بگذری از دوریِ من.

یارِ جگرسوز منی، تار و پودِ جانِ منی،
عشقِ نفس گیر منی،شاهد همتای من.

فراقت گر بزند بر دلِ من آتش و خون،
ندهم جای تو را به صد اختر و... خون.

هستی قنبری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.