| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
رفت و رفت
آنقدر دور شد
که دیگر چشم های زیبایش را نمی دیدم
دلم تنها شد
در آن شب پاییزی
من ماندم و
بارانی تند
مردابی از خاطرات
باد هم می وزید بر گونه های خیسم
اشک هایم زیر قطرات باران خیس خوردند
دیگر خبری از آن صدای مهربان نبود
هیچ دستی اشک هایم را پاک نکرد
آنشب ؛
من با شعر هایی در از تنهایی
بغض کردم د
آسمان هم ابری بود
ماه پشت ابرهای سیاه پنهان شد
نه مهتابی بود
نه لبی که دل از من ببرد
تنها بغض بود و اشک بی پایان
وحید مشرقی