یوسف تب عشق زلیخا را

یوسف تب عشق زلیخا را
نفهمیده
بی‌دل غم دلهای شیدا را
نفهمیده

آن را که سر بر زانوی
معشوقه اش باشد
هم محنت محمود و
سارا را نفهمیده

من درغزلها شاه بیتِ
شاعران بودم
کس معنیِ این‌بیت زیبا را
نفهمیده

آن کس‌ که گفت عاشق کشی
درلمحه ممکن نیست
پس تیزیِ شمشیر ایمارا
نفهمیده

شاعر سخن درپرده و‌ لفّافه
می گوید
گاهی مخاطب این معما‌را
نفهمیده


علی مولایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.