ای خورشید تابان

ای خورشید تابان
ماه نور افشان
سرو خرامان
و ستاره درخشان
امید زندگیم

آینه در دستِ باد می‌لرزد،
چون تو می‌گذری...
پَرِم چون پروانه‌ها، میسوزد
به آتش عشق وجودت
وقتی که قلب مهربانت
عشق راشعله ور میکند
قَسَم به آفتاب می‌خورَم
که سیاهچاله چشم‌های تو را
ثبت کرده ام در کهکشان دلم
نگاه و شرم حضورت
چون تیری ازکمان ابروانت
آهوی تیزپای وجودم راصید کرد
چون تیرمحبتت را
در وجودم زدی
و اسیرم کردی
صید صیاد عشقت شدم
واین لحظات باشکوه را
هرگزاز یاد نخواهم بُرد.



ـــ

لبخندت را
به ابرِ بهاری می‌سپارم،
تا هر قطره‌اش
ترانه‌ای شود،
ترانه‌ای که فقط ستاره‌ها
زمزمه‌اش کنند
پشت پرده‌ی شب

ـــ

ع زیزم
گل‌های بی‌رنگِ دنیا،
با نفس‌های تو
رنگ می‌گیرند.
و من،
پشتِ پنجره‌یِ تماشا،
یک نقّاشِ بی‌قلم‌ام
که هر صبح،
طرحِ رویاهایش را
در چهره‌ی تو
پیدا می‌کند.
و فقط یک لغت است
که میتواند تورا وصف کند
اینکه زیبایی با تو معنا میگیرد
و تو بهترین رنگی هستی
که خدا به زندگی من داده
رنگ زندگی
وتو را به نظاره مینشینم
ای زن زیبای من

Love for you

محمد مهدی مهرابیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.