هیهات من الذله از سنگسار یاران

هیهات من الذله از سنگسار یاران
با ضربه ی تگرگ از دستان خیس باران
برگم تکید و شهدم طعم جوانه دارد
با چیدن شکوفه از دامن بهاران
یکدم اقاقی ام زد جامی به جام روحم
اما چه مانده نوشی در جمع روزه داران
باد از میان کٍشته بوی نجابت آورد
موج و خروش جان بین در بغض این سواران
گلبرگ قرمزم شد زرد و هنوز سرخست
خون در رگان سبز اشعار لاله زاران
بادی وزید و من هم در خاک ریشه دارم
لعنت به این زمانه لعنت به روزگاران

فروهر نگهداری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد