از کعبه تا میخانه بی تردید رفتم

از کعبه تا میخانه بی تردید رفتم
از غربتم پیمانه تا پرسید رفتم...

در حسرتِ روزِ مبادا در شبِ هجر
از روزِ روشن خسته و نومید رفتم...

می‌خواستم پنهان کنم اشک از رقیبان
آن‌جا که باران بر سرم بارید رفتم...


در مجلسِ فرزانگان خویشی ندیدم
هرجا که مجنونی به من خندید رفتم...

محرابِ ابروی تو را گم کردم و بعد
تا ورطه‌ی کفّارِ بی امّید رفتم...

بهتر یقینم شد ندارد عشقّ عیبی
مشتاقی‌ام را برده با تشدید رفتم...

محضِ خبر، ردّی، نشانی از تو ای دوست
آسیمه‌سر تا کوچه‌ی خورشید رفتم...

چون شمعِ در باد از جهان خیری ندیدم
در پیله تا پروانه‌ای لرزید رفتم...

تنهاتر از یک عاشقِ شاعر که دیده
هرجا نگاهم سایه‌ای می‌دید رفتم...

از خونِ سرخِ عاشقانِ بومِ میهن
از عشق هرجا لاله‌ای روئید رفتم...

از مرگ زیباتر ندیدم بعدِ رویت
در عزلتم تا مهرِ او تابید رفتم...

حسن کریم‌زاده اردکانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد