آن روز ، حالی نشدم

آن روز ،
حالی نشدم
حرفهای نگاهت را
 _نگار _
وقتی که می رفتی
سراسیمه ،
از کوچه ی خاطرات

سوی دریا بود
آن روز برفی
رد جا پاهای تو

مرا ببخش
دیر رسیدم
وقتی ،
قایق کوچک عشق
امواج  آبی دریا را می شکافت

و من درد جدایی را
روی گونه های بارانی ام
حس می کردم
غریبانه
در غروب دلگیر
بندر



اصغر رضامند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.