نامی نمانده است جز تو

نامی نمانده است جز تو
ای دورترین فروردین این تاریخ
دیروز را پشت سرم جا گذاشته‌ام
تا تو بیایی
رد پایی
روی سینه‌ام
ساحلی می‌شوم
برای عبور قایق چشم‌هایت
خوابت
نمی‌برم
ای قرص ماه اضلاع ناهماهنگ این اتاق پیر و
شب
بی‌اجازه‌ات
خورشید را
در قلک آسمان
طلوع نمی‌اندازد.


کیخسرو آریایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد