دوباره من و نغمه ی آسمان

دوباره من و نغمه ی آسمان
منم زیر باران، بی سایبان

کمی، ذره ای لطف پروردگار
رسانَد مرا پیش دل خستگان

چو پروانه هایی بی شمع خویش
بگوییم ز سرگشت دلدادگان

قلم را به کاغذ رسانیم و بعد
بسوزیم در این ناله ی عاشقان

اگر خون ببارد نباشد عجب
از این آبی سرد نامهربان

چو شبگرد آواره ای گشته ام
که می چرخد و مانده بی خانمان

اگر جای من نیست چه باید کنم؟
که دارم فقط محفل شاعران

منم چون گل تازه پژمرده ای
که می چیندش روزی این باغبان


مهرسا کلهر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.