باز هم شب و غیبت غیرموجه تو

باز هم شب و غیبت غیرموجه تو
باز سکوت و خلوت قلبِ بی‌رمق تو
باز بغض گلویم گرفته بی‌صدا
دل شکسته‌ام مانده در غمِ وفا
باز چشمم از اشک پُر است تا سحر
باز آهم از درد، رسیده بر قمر
گفته‌ای دلیلش صبوری کنم دمی
اما دل من سوخت ز آتشِ غمی
تا کی این غیاب و سکوت بی‌ثمر؟
تا کی این جدایی و قلبِ بی‌خبر؟
به امید دیدار نشسته‌ام به راه
جانم شده پژمرده ز دردِ یک نگاه
باز هم شب است و دلم شکسته‌تر
منتظرم ای ماه، برآی از این سفر
برآی و ببین حالِ خراب و زارِ من
به گوش تو آیا رسد انتظارِ من؟
نه خواب و نه آرام به چشم من دگر
نشسته‌ام و مانده دلم به بال و پر
کجایی که بی‌تو دلَم خسته و تنهاست؟
جهانم بدون تو سراسر غم و غوغاست
هنوز به هوای تو دل‌بسته و صبورم
بیا که به عشقت همه عمرم غرق نورم

الناز عابدینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد