تو عاشق که بودی

تو عاشق که بودی
هوا روشنی داشت
شب سرد و بارانی‌اش
چتر نیلوفری داشت
به زیر تب دست‌های تو
تنم پرسه‌گاه آفتاب
تو موهای بلند و سیاهت
شبم جز تو ماهی نداشت
تو چشم‌های باز و سیاهت

نگاهم مانده خیره
تو را تشنه سرکشیدم
تو جام زرینی که داشت
همه شب تا به صبح
در پی‌ات موج می‌زد دلم
وقت و بی‌وقت می‌باختمت
در آن بازی که تاسی نداشت
تو عاشق که بودی
هوا دیدنی بود
میان این همه گل‌های لاله
گل لب‌های تو بوسه برداشت


مهرداد درگاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.