بنام خالق ویادش، عشق هاآغاز شد

بنام خالق ویادش، عشق هاآغاز شد
دل بااو رازگفت، راه عقل هم باز شد
سِرّ وراز،  به هرکس نگوید این دلم
هردوست را نشایدگفت،که رازدل آوازشد

عشق دردلت ،هرگزنگرفت جای پا
کاش دل بادلت، درغمی هم سازشد

عشق گوید، گو ی راز دل ،با دلبران
ناز گوید رازنیست، آن دهان که بازشد

عشق گوید ،او هست دروجودِعاشقان
عقل گوید ،هست ونیست  بازراهی بازشد

عشق گوید اوست، راز ومرموز جهان
عقل گوید اوست ،که درناز، هم مُمتازشد

عشق گوید، اوهمان دلداده ی دلدارماست
عقل آزموداین وآن  ، گربی دلیل هم بازشد

او بی دلیل گشود ،هزاران راه بسته را
هر عاشق به معشوق آن کند، که ناز شد

عشق گویدآن که آورد،مرا عاشق هست
عقل گوید آنکه بُرد،پیش خود همساز شد

عشق گوید ای( ولی )کم بگو زعقلِ خویش
عقل گوید هرعشق ،روزی شُهره ی آواز شد


ولی الله قلی زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.