به قیامت که نیفتاده هنوز دیدارت

به قیامت که نیفتاده هنوز دیدارت
توکه خوابی چگونه پس کنندبیدارت
ما چو رودیم که به دریا نداریم راهی
این سرابیست بس است دگر پندارت
تارموهای سرت حمله ور یک ارتش
زلف آشفته نکن حمله کند سردارت
کم بده شرح دلارایی باغ دل خویش
یا نشان بده به ما روزنه ی دیوارت
دل بیچاره دوقطبی شده است
گهی اصرارکند گاه کند انکارت
مثل حلاج که خاکستراوماندز عشق
عاقبت به جرم عاشقی کنندبردارت
هرکجا کاغذ وخودکار دهنددست امین
مینویسدبه آشفتگی افکار،بگیرخودکارت


محمد امین نژاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.