سرم صوت زنان دردها به خود گرفته

سرم صوت زنان دردها به خود گرفته

از صداهای گوش خراشِ هیچ نشنیده

چشمانم کم سو سخن ها گویند خسته

از نگاه های شمشیر دار و پر تازیانه

قدم هایم برید از راه رفتن های بیهوده

دستانم شاکی از نوشتن های نخوانده

قلبم شکسته از سروده های بی خبر بوده

پوران گشولی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.