ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
میا به دیدنم توگفتی که تک وتنها نشسته ام
درآرزوی دیدن توهم بودم و برویا نشسته ام
در غرق رویا بودم و جنون هم که فکارم بود
ازبس به توفکرکرده ام که به دریا نشسته ام
فرزند مصیبت کشیده عشقم و در باغ سخن
هم نام تو را گزیده ام و به دام فنا نشستهام
چرخی بزن بروزگاراندوهگین واندوهناک من
عشقی را تورها کرده ایکه بنام حنا نشستهام
صورت مگوکه ماه بهشتی و بحوریان رقاصه
بدورت نشسته اند ومنهم به معنا نشستهام
سفر بکن بآیات قرآن و وعده های بی زوالش
من ازقرآن تو را تمنا کردم و هرجا نشسته ام
سری بسوره یوسف زدم و زلیخا را هم دیدم
خودرابجای یوسف زدم وبه غم ها نشستهام
برادرانیکه آفتاب راسجده میکردندبپیش اب
خوابی رابدیدمکه توآمدی من صحرانشستهام
ازجعفری بپرسکه عاشقش بودی ودفتربدست
میخواندی وگریه میکردی که شیدا نشستهام
علی جعفری