ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
افتاد دست این دل دیشب بهانه تو
شد گونه خیس ازاشک خواهد نشانه تو
شاید نسیم اورد از تو خبر به همراه
بر گوش او رسیده گویا فِسانه تو
گوش دلم دگر هیچ نشنید غیر نامت
پرشد شب از خیال و نَقل شبانه تو
شد صبح ودل بهانه چون کودکی دوساله
میرفت و می کشیدم او سمت خانه تو
دل شد اسیر چشمت من هم اسیر این دل
دنبال او به ناچار گشتم روانه تو
چون شد وصال واصل دل فارغ از جهان شد
سر را نهاد با شوق بر روی شانه تو
آنگاه دیدمش من گردیده فارغ از خود
شد مست از شمیم عطر زنانه تو
احمد صحرایی کاش