و انگار زنی سقوط کرده باشد لای انگشتانت

و انگار زنی سقوط کرده باشد لای انگشتانت
و انگار بُهت خنده می‌کند
در التماس پیچ موهایت
چشم به نت‌هایی دوخته‌ام
که دوخته است شب را به غم‌گیجه‌ی چشم‌هایم
که نت می‌ریزی و
نت ادامه می‌شوی
اعدام کوچه‌های بن‌بست را
راه به دو خط باریک لب‌هایت
چه سرخ تنگ و تاریک است

که باید جنون زد دیوار
دیوار میان من تا به تو
آجرهای لعنتی
سر که سیمان در گوش‌ها ریخته‌اند
ورود دوستت دارم ممنوع است
و شاهدان سیم‌های خاردارند
ببین
که به نت‌های روزنامه به دست تو محتاجم
بزن
دو لا
یهودا نزدیک است
ر می
ماه دی در قلب‌ها تار عنکبوت بسته است
فا سُل
گرگ‌ها زوزه می‌رقصند رفتنت را
برگرد
که دست‌هایم از بوی زن‌بودنت خالی است
قلبم بره‌ایست تنها
مست، کوچه می‌میرم
اگر عبور بی‌قراری نباشی این‌جا
این‌جا آزادی مقوایست
آزادی لای موهای تو تعبیر می‌شود
تفسیر گوشواره‌هایت
نرم عرفان شبنم روی گلبرگ‌های خرداد است
تو همین تنها همین تو
بهانه‌ی کوچک زنده بودن منی
قسم به نبض پنجره در کنار صبح
که من همین من ساده
بی‌ریا و بی‌دروغ
به وسعت یک سکوت
دوستت دارم
دوستت دارم.

کیخسرو آریایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد