ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
شوری به سر و شوقی در دل ز تو دارم عشق
این شور و شرر گشته ، یکسر همه کارم عشق
بگذشته ام از جان و هم خیرِ جهان دیریست
عشقست در این عالم چون دار و ندارم عشق
روشن ز تو شد نوری گر هست در این منزل
بی جلوه ی روی تو، من چون شب تارم عشق
دریای دلم ای عشق، عمریست که طوفانیست
چون موج خروشانم ، بی صبر و قرارم عشق
این سینه ی پر دردم سوزان شده چون صحرا
چشم و دل من ابریست خواهم که ببارم عشق
دور از هم اگر بگذاشت این عالم دون ما را
این بود غلط چون من ، زآن ایل و تبارم عشق
آورده به جان هجران ، دل را ز غمت ای جان
من در عطشت دیریست چون ابر بهارم عشق
این شاخه ی عمر من با روی تو گل زیباست
بی نقش گل رویت ، بر ساقه چو خارم عشق
از شعله خبر دارد هر کس که در آتش سوخت
گوید ز تو هم خاک و ، هم گرد و غبارم عشق...
پژند محرر صفایی