برای آرام کردن رنگ‌های سرخ

برای آرام کردن رنگ‌های سرخ
برخیز از اندوه سبز خویش
بر این سایه‌ی ابدی شرمِ دردناک
که از دو افق
هجوم می‌برد بر بلورهای معتکف

گوش‌ها پارو می‌کشند بر سکوت آب
اما من می‌شنوم
موسیقی موحش کندن عاج ماه
و طلوع سپیده‌‌ی بی‌پیل
آن‌جا که اسارت رویاهای چشمان بی‌نور
هم‌چنان خواهان جویدن جیوه‌ی آیینه‌هاست
آن‌جا که کسی هراسان فریاد می‌کشد:
مرگ یا دریا

من غرق همه‌ی گل‌های ستارگان آمال توام
در شبانه‌ی مرگ پروانه‌ها و
سایه‌ی سپیدارهای تخمیر
با قلب خیسی که انکار خشک عشق نمی‌کند
با شعله‌های رَم‌ کرده‌ی اخترانی
که می‌نشانند ضربت دانایی محض
بر شبانه‌ی رام و همسان‌سازِ راهبان و شیاطین
من می‌شناسم
سرمنشاء وزش اسیدی رنگ‌های سرخ
و روییدن پوست چالاک درد را بر پیکر
در بامدادان سرشار سنگواره‌ها و فرشتگان
و نزول شکسته‌ی آیه‌های بال
و می‌بینم به وضوح
رود خشم جهان قرن‌های بی‌سر را
به زیر این سایه‌ی ابدی شرم دردناک

پس برخیز یارا
از اندوه سبز خویش
اکنون که همه‌کس
به تماشای فنای تلخ ماست.

حسین صداقتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.