ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ظهر مباحثه
عصر مجادله و شب
و شب ، سرآغاز دلتنگی
در باورم ، زدودن زاویه هاست ناشا
و تو تا سحر شمرده شمرده قدم میزنی در من
دلخوشم
دلخوشم به بی قراری و لولیدن
و عذرخواهی شبانه ی این
زبان
شانه بالا انداخته
تو
یک تهاجم دنج ییلاقی
و من قشلاقی مست و پایین
انداخته نگاه
با انبوهی از کشتی های غرق شده ی فلسفی
میدانی
جهان علم حساب است و حساب
با اراده ی تو در تضاد
ناشا
به تو مومنم
و این یعنی ، نگران نیستم
ای پیچیده پیچکت به پیچش روزگار من
و شتابت نفس گیر
ای تکانه ی روح
فرو رفته دوزخیم در خویش
فانوس دریایی کجاست ؟
ای فصیح ترین ترجمه ی گندمزار
که قصدت خیر و حکمت عدل و عشقت انصاف
و ای جریان بی وقفه ی دائم
یادت ، آمیختن با اکتشاف ست
و ذکرت لفافه ی شاعر
تو
یونانی ترین پنجره ی جهان بسته ی این
شرقی آلوده به ابیات لاله ای
شقایقی بودم رنجور
که سحر
بذرم را از رودهای تلخ جهان
صید کردی ناشا
و شدم
چکاوکی سرحال و خانگی
کند بال میزند این چکاوک آغشته لیک
ز شهد محبت میزند فریاد
گویی
کج رفتار ترین پرده دار رمز نگار تو
مرموز
چکاوکی ست
که نوک میزند گاهی
گاه گاهی به شعر از ....
فرهاد بیداری