ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چگونه صبرکنم ؟
ببین
تو نیستی وتمام هستی ام ،
به زیرچکمه های غم ،
له و لورده می شود
چگونه سرکنم ؟
نگاه
تو رفتی و تمام من ،
به چنگ غصه های هجر،
اسیر و برده می شود.
تمام این درخت های شوخ روبروی چشم که منظره است ،
شبی دگر
نیایی ار ،
حصار ونرده می شود
خدای هم
که مظهرهمیشه روشنی است
درآن زمان،
میان فکرهای تیره ام
لاجرم
سیاه چرده می شود
و تاروپود شک من
به منطق و به زندگی
به هرچه هست ونیست
میان دیدگان فلسفی و بینشم ،
ضخیم گشته پرده می شود.
بیا
بیا
بدون تو،
میان من و ماسوا
دوباره جنگ می شود
و سربه دار ماجرا ،
کسی بجز من گناه کرده می شود.
ناظر توحیدی ثمرین