گفتی تو بیا میدان

گفتی تو بیا میدان
ازخانه برون جَستم
گرچه بجز تو،
ازخویشتن هم خسته م

بسان خون ز رگ جَستم
به هرجا که تو گفتی برو من رفتم
بارم فقط یک ساک است
مشتمل برقرآن و، مُهر و تسبیح
با تلاوت و ذکر و سجده است ،
که بارخویش را بستم

هرجا که توخواستی ،
دفنم کن
من بسان یک هسته م
شاید یه درختی شوم من پُربار
شاید به همین حال ،
نهالی بی بار،
که ز دستانِ طوفانیِ طوفان ، نرَستم
افتخارم اینست ، که من خداپرستم
جز تو را هیچگاه نپرستم

گویند دراین میدان ،
راستی چه کاره ای تو؟
گویم بسان آچارفرانسه ،
هرکار که ، بیاید از دستم

خدا کند که پایانم
بسان آغازم ،
خوب باشد
درلابلای خوبیهای قصدم

بهمن بیدقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد