نگاهی سرد و خاموش

نگاهی سرد و خاموش
نظری سوی تک پنجره کلبه عشق
تبسمی یخ زده
باور کردم که او عاشق است
ولی زبان در نهان نموده
با او هم کلام شدم
شناختم
خودش بود
هر غروب به بهانه راز شب تنهایی اش
چند قدمی با سایه دیگری گام بر می داشت
رخ تو تبسم سردی داشت
آتش در جان
تلاطم در مرداب ترس
چرا عاشقی در پنهان ؟
چرا لبخند مستانه عشق را مخفی نمودی ؟
این تبسم های یخ زده
نشانه چیست ای خرد بی هش ؟
راهی بیاب اندر کالبد سرد خویش
عشق را به منصه حضور برسان
خواهی یافت اندک نوری
روشنایی خواهد یافت
این ظلمت یخ زده
بس است این جفای به خویش
عاشقانه زیستن
در این برهوت آشفته بازار

عزم رهایی پیدا کن
در این جهان خموش
بی ناز و کرشمه

به یکباره دیر خواهد شد
در این زمانه غریب
که چرا عاشقی نکردی
مستی زیباست در قاب عشق
چرا تبسم های یخ زده ؟

حسین رسومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد