این سهم ما ز بیت وطن زهر مار شد

این سهم ما ز بیت وطن زهر مار شد
شکر خدا کنیم نه یک چوب دار شد

در شهر هر کجا بروی دیده میشوی
بهتر که پیش خلق خدا استتار شد

درهای علم بسته بشد از هجوم جهل
جاهل گرفت حجره و آموزگار شد

تابوت عشق بدرقه تا گور کرده اند
بر نعش عشق خرمن گلها نثار شد

مجنون ز پشت نعش سراسیمه میدوید
لیلی ز دور ناله کنان اشکبار شد

مردم نماز سرب و گلوله ادا کنند
فریاد مرگ از در و برزن شعار شد

از خون پاک غنچه نشکفته ها دگر
باغ ارم شبیه به یک لاله زار شد

ساقی میکده در سوک خم نشست
پستوی خانه میکده غمگسار شد

نادان مقام یافت وَ پُر اعتبار گشت
دانا مقام داد وَ بی اعتبار شد

دارم امید انکه شود روزی عاقبت
شیپورها زنند که فصل بهار شد


جعفر تهرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.