(مه آلود) آنِ دردانه ، سراغی شد (خیال اغوا)

(مه آلود) آنِ دردانه ، سراغی شد (خیال اغوا)
به تقصیر هوس بازی ، هوا سد شد میان ما


به آنی بی سبب باور ، توهم هی زدم در جا
به (بندآلودِ) یک سایه ، گمان ، آرایه شد اینجا

(هوارآنگونه) می جویم،، (شبح بارانِ) در مه را
طمأنینه در این سودا ،، به امکان می رسد آیا ؟

به (وهم آلوده ) میگردم ، جنون روح شبگردم
به درک (باشدی) حاشا ، منی گم کرده‌ آنم را

شمیم باکره رقصان ، فضای شهوتم جوشان
به ایهام جوابِ هاا ،تنم با آن شود تن ها ؟


به حد فاصل باقی،.زمستان شد دل شیدا
تصور کن به چه حالی، تنیدم ژاکت رویا

عادل پورنادعلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.