برگشته ای تا بوسه ای،دیگر بکاری؟

برگشته ای تا بوسه ای،دیگر بکاری؟
در سبزی زخمی سیمایی بلورین
برگشته ای تا از سکوت من بپرسی؟
یا از نگاه عاشقی چون تو ، دروغین

خندیدی و خنداندی عالم را ....بماند
آیا بساط دلخوشی را یافتی ؟؟ باز
پیچاندی عشق آتشین را کنج سینه
تا با کدامین شوق ، عشقت گردد آغاز

خندیدی و احساس هایم را ندیدی
که از کنار جسم سرد تو ....گذشتند
من بودم و تابوت عشقی ، مرده از خشم
و اعتمادی که سر گل ها...شکستند...

پیچیده بودم ، حس بودن را ،به دستم
تا دست نامردان بی وجدان نیفتد....
دنیای پاکی که شب باران ، نوشتم
چون ردپایی زیر پای ...آن...نیفتد

می خواستم تنها نباشم در دل شعر
بی وزن و بی مضمون فقط ،رفتم نوشتم
خواهی که نقدم کن ویا بگذر ز حسم
اما من اینجا....لعبتی دیگر سرشتم

نرجس نقابی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.