ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چادر که از سرو قد دلدار می افتد
صد ها غزل در دفتر اشعار می افتد
تر کرده ای توت ِ لبانت را نمیدانی
داغ ِ تورم در کف ِ بازار می افتد
با لشکر گیسوی پر پشتت نمی بینی
تیر و سپر از گرده ی سردار می افتد ؟
با نسخ لب ها و رقاع ِ چشم و ابروها
سر گیجه در طرح و خط ِ پرگار می افتد
از چشم تو افتاده ام مانند وقتی که
خاکستری از پیکر ِسیگار می افتد
آغا محمد خان پس از دیدار ِ روی ِ تو
در فکر ِ عقدت روز و شب بیمار می افتد
دلبرده ای از خان و آسیه اگر داند
آتش میان ِ تیره ی قاجار می افتد
اخمت کمر تا می کند از بیستون ِ دل
فرهاد ِ این سینه به حالی زار می افتد
دل می بری از حاجیان ِ پیر و باکت نیست
شرک ِ عظیمی در سر ِ زوّار می افتد
با حکم قاضی در پی ِ دیدار ِ چشمانت
سرهای بسیاری به روی دار می افتد
وا می کنی بند قبا و خوب میدانم
آخر حجاب و پرده ی اسرار می افتد
حافظ بگو ، دیگر ندارم تاب این دوری
در فال ِ من تصویر یک دیدار می افتد؟
لیلا اسدی