نوشتیکه هرچه هم داری ودرذهنت جاری گشت

نوشتیکه هرچه هم داری ودرذهنت جاری گشت
زخم زبان های مردم هم بود وبرایت کاری گشت

ندانستی که عاشقت هستم وروزی همکه میریم
بدون تو‌ روز گارم چه شد که برنگت زاری گشت

بدنبال سپیده هم گشتی ونور کهکشان ها دیدی
ستاره ای بدیدی که دنباله دارش هم باری گشت

نوشتیکه غصه نخور انیس و‌مونست هم گشتم
دلی شکسته داری و پیش منش هم  یاری گشت

من از مروارید دلت شکوفهای عشق را چیده ام
بذکر جعفری هم  بپردازی که بیانش ناری گشت

فراق دوریت تا به روز قیامت اهل عذابم کرده
جهنم و بهشت را نمیخواهم که مرا داری گشت

وعده های خدا وعذاب کشیدن مردمانش دیدم
چه شوری بپاکرده است جهانش را خاری گشت


علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.