دل دارم و دستاری.بی عشق و مددکاری

دل دارم و دستاری.بی عشق و مددکاری
وز عشق تو بشکستم
آرام که بشکستم

درمجلس رندانی
جان نیست مرا جانی
ازعشق چه میدانی
آرام که بشکستم

پیشم منشین جانم
مهمان نیست امکانم
خوش باشی جانم
آرام که بشکستم

ای ساقی می پالان
هستی ز گران جانان
ارزان ده می بی حالا
آرام که بشکستم

من رندم وتو اوباشی
از ملت کلاشی
در زیرزمین باشی
آرام که بشکستم

از باده نوشانم
از باده فروشانم
چون بحر خروشانم
آرام که بشکستم

وقتی که تورادیدم
بی شک پسندیدم
دل زیر پاهات دیدم
آرام که بشکستم

باعشق تودر خوابم
بی عشق نمی خوابم
باران شده ام آبم
آرام که بشکستم

ای صوفیه صافان
جامی بده از صافان
دستی بده باانصافان
آرام که بشکستم

ای صاحب آدینه
با این دل بی کینه
این می که سنگینه
آرام که بشکستم


مسعود پوررنجبر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.