ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بیاد بیاور سالهای را که دیگر نیست
لحظه های عاشقانه ای راکه دیگرنیست
قدم گذاشتم به دنیای ناشناخته تو
قدم به یک جهان موازی که دیگرنیست
در وجودم آن روزها زمستان بود
دلبسته بهارانی شدم که دیگرنیست
بی شک آسمان دلت جای ستاره من بود
سیاره منظومه ای شدم که دیگر نیست
کنار تو یک عمر چندثانیه بیشتر نگذشت
دلبند ثانیه هایی شدم که دیگر نیست
قسم به همه آن گریه های از سر شوق
دلتنگ خنده هایی شدم که دیگرنیست
درچشم خیسم دگر چه مانده است باقی
قاب خشکی ز دریاچه ای که دیگرنیست
شعرم تمام شد ولی رسیدم به آنجا که
یکی بود و یکی نبود،و آنکه دیگر نیست
محمد بهرامی