خودت مرا آماده کن...

خودت مرا آماده کن...
برتن عریانِ محنت کشیده لباس افسون
پاپوش پیله بر پای از افتاده ی پر پینه
نیش کنایه بر دندان فاسد انتظار
ترفند به لب های ابلهِ لب ندیده
حیله در حلقِ قحطی زده از حمایت
و روسری دشنه به نقش را
برسر احلامِ ابلقم بپوشان

راستی خط چشمی را که
ادیبانه از نیرنگ های سیاه
پر کرده بودی
به تضرع گونه ترین نگاه خون آلودم کشیدی؟
آماده ام
حالا قیدِ در قید تو بودن را میزنم...

زهره تاجمیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.