ز خاطرات قدیمی گذر که راحت نیست

ز خاطرات قدیمی گذر که راحت نیست
به جان زخمی عاشق ره ِ ملامت نیست

قدم زده دو سه بار از ره محبت ، عشق
به جای پای عزیزش ، گذر غنیمت نیست

نگاه ِ من پُر ِ حسرت شده است بر رویت
که دور می شوی از من وَ این سعادت نیست

نشسته ام به خبرهای صدر هر روزه
نداده ای تو جوابم که این رفاقت نیست

و خانه ای که ز پایه شده است ویرانه
بخوان تو فاتحه امیّد بر مرمت نیست

درون خاطره هایم تَنِش شده پُر رنگ
شدم خراب فراقت ، دلم سلامت نیست

شبیه فرد مخالف به هر چه قانونم
برای روح خرابم کمی لطافت نیست


فریما محمودی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.