گم شده ام

گم شده ام
در مردابی تاریک و مخوف
در مردابی سرد و خشن
با صدای اغواگرانه ی تو
شب تابهای مرداب بارها به حالم گریسته اند
دلداریم می دهند
می‌دانند هنوز هم امید و ایمان درونم زنده اند
میدانند ملتمسانه راه آزادی را جسته ام
ضعفم را دیده اند
و اشتیاقم را به رهایی
کاش هایم گاهی اجتناب‌ناپذیرند
مرا بازیچه نموده اند
میدانم...

زهره ارشد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.