باز امشب اشک چشمم را خریدی ای خدا

باز امشب اشک چشمم را خریدی ای خدا
روی قلبم دست مهرت را کشیدی ای خدا

من کجا بودم، تو را هرگز نمی‌دیدم چرا
مثل شبنم روی گل از دل چکیدی ای خدا

حس خوبی با تو دارم، شاد شادم با تو من
با سکوتت آرزویم را شنیدی ای خدا

خسته دل بودم به غم دلبسته بودم آمدی
خانه ام آباد شد عیدی سعیدی ای خدا

باز شد آغوش گرمت،خوب شد احوال من
شاکرم، راحت مرا از من بریدی ای خدا

مونسم هستی که می‌بینی مرا در شعر من
باز امشب اشک چشمم را خریدی ای خدا


راضیه بهلولیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.