هوای خانه را دارد ، دل بیمار زندانی

هوای خانه را دارد ، دل بیمار زندانی
به آن خانه نمی ماند، در و دیوار زندانی

نشسته گوشه ای تنها به یاد روز آزادی
شباهنگام به یاد آن ، شود بیدار زندانی

شب و روز دگر آمد دو چشمش خیره بر درها
ملاقاتش نمی آید ، نه کس دیدار زندانی

هزاران درد پشت درد ، امان از درد تنهایی
که با درداش از این دنیا، شده بیزار زندانی

سکوت و کنج تنهایی ، دوای درد زندان است
گهی خودکار به دستانش، گهی سیگار زندانی

نمی گوید به کس رازش، چه کس کرده گرفتارش
خیانت دیده می داند ، شده بی یار زندانی


بهروز حیدری نائیج

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.