عمری به سرم شوق تماشای تو دارم

عمری به سرم شوق تماشای تو دارم
دل در گرو شاید و ...امای تو دارم

لبریز جنونت شده ام خانه ات اباد
آوارگی از کوچه ی لیلای تو دارم

ای سرو بلند تو نظر کرده باران
ایمان به نگاه قد و بالای تو دارم


بگذار غزال غزلم چشم تو باشد
تا خانه و کاشانه به صحرای تو دارم

هر ثانیه از فرصت عمرم به فدایت
تشویش فراق از غم فردای تو دارم

از تاب و تب مهر تو دلداده ترینم
تا مشغله ی حل معمای تو دارم

یک قطره بارانم و دریا شدنم را
از غمزه چشمان پریسای تو دارم

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.