شدم علیل و ناتوان از عشق و نگاهت مجنون

شدم علیل و ناتوان از عشق و نگاهت مجنون
قسم به شکل جهان به شکل  جوانت  مجنون
به رسم پابوس تو من اگر دوباره زنده شوم
کشم بسینه ببوسم از لب و دهانت مجنون
تو  گریه مکن فدای تو بهشت و برزخم باشد
چه ها کشیده ای بگو‌ بسینه کشانمت مجنون
دلم چه کرده ای بمان آسوده بگویمت اکنون
سخن به سخره مگو بدان بخوانمت مجنون
فدای تو شوم این روح خسته در عالم عشق
به بیابان گذر کرده ام بخوان بنالمت مجنون
بمان که دلم مریض شده از آن روی زیبایت
مرو عزیز منی کنون به دل نشانمت مجنون
قسم بجعفریت ما را بگیر و مرحمتی میکن
سپیده خسته شده ، به عشق نهانت مجنون

علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.