ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شبی از کوچه یار گذشتم
کوچه پر از سکوت بود
پر از رنگ تیره شب
پنجره اتاقش اما ...
باز بود و فریاد میزد
پرده دلش را گشوده بود
او مرا میخواند
مرا دیده بود در پس تاریکی شب
او ندای درون مرا شنیده بود
که ز دوری چهره گلگونش
سرگشته و حیرانم
او مرا خواند مرا برد به بالینش
پنجره بار دگر
دین خود را ادا کرد...
سحر کرمی