ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
در رهت دل شده بیدار و به خود می بالد
هر چه غیرت به خدا از دل خود می دارد
این جگر خون شده بنگر تو به حال زارم
بهر تو اشک ز چشمان ترم می بارم
از تو جانم صنما تا به ابد می خوانم
شعر جانسوز تو را تا دم آخر آرم
سکراتست که بر دشمن خود می دارم
چه براتست که بر اهل ولا می بارم
صحنه در صحنه ی جان آمدنت خوش باشد
پهن در پهنِ جهان این ثمرت خوش باشد
حال من منتظر لطف و عطایت بانو
این دلم گشته به راه و جان فدایت بانو
سیّد عرشی تمامش وَ دهانش از توست
شد سراسر همه اشعار و کلامش از توست
سید جعفر مطلبی