منم دیوانه و مجنون فریاد

منم دیوانه و مجنون فریاد
که رخ رنگین کنم‌ از خون فریاد
سرودی خوانده ام از قعر آتش
و تا هستم‌ شدم‌ ممنون فریاد
هوای دل اگر مطلوب گردد
ز موهای کمی افشون فریاد
در این مأوا رسا تر گشته گویا
خیال و خاطر افزون فریاد
به درمانگاه سست و نابسامان
رسا تر می شود کانون‌ فریاد
و در پهنای دلها می نویسند
رسوم و شیوه و قانون فریاد
عجب مهمان سرای کم نهادی
و من همسایه و مهمون فریاد
گذرگاهی سراسر شعله دارد
خروش سرخی جیحون فریاد
چه آتش‌ها به‌ زیر خاک باشد
بترس از سستی اکنون فریاد
مکن شیون بزن بانگ محبت
تو ای رامشگر و خاتون فریاد
مرا روز نخستین یاد دادند
تراوشهای آذر گون فریاد
درون کاسه ی سازم نظر کن
که شادی می کند افسون فریاد
سعید این مبحث خاک وطن چیست؟
شده آبستن از مضمون فریاد

سعید آریا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.