باز هم تو نیامدی که جانم کباب گشت

باز هم تو نیامدی که جانم کباب گشت
ساعت برفت و ثانیه ها را عذاب گشت
چشمم به راه است وآهم دو چندان شده
فرسوده شد جانم و عشقم به آب گشت
دردیست که نهفته شد زین باورم هنوز
پیش طبیبم بروکه ماراهم جواب گشت
از حاصل ضرب عشق و غم بگو به دل
جمعی که عشقو غمش هم سراب گشت
یاری که فرشته اش تو باشی در جهان
خیریست چرا که شررش مجاب گشت
گنجینه ای بودی که با ارزشتر از سخن
رفتی  بگو چرا به رویت حجاب گشت
آخر  نگفته  بودم که بیامال هم شویم
از نامه ها بگو که رفتنت  شتاب گشت
ما را به خاک سیاه نشاند و آنکس بگو
در گیر محشرش باشد و حساب گشت
از ما حلال مخواه که در آتش افتاده ام
بشمارکه سالها و روزهایم خطاب گشت
تاریخ خوانده ای سپیده به جای جعفری
مجنون چه عیبی داشت که خراب گشت
افسوس که روزگارم شده درد و غم بدان
بیمار عشق را ببین که کارش حباب گشت


علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.