ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آرزوهایم گذشت از پشت هم
پابهپای روزهای رفته ام
آرزوهایی که چون ماری خزان
مانده در لای دل و بنهفته ام
روزها بازوکشان سال و ماه
همنوای لحظه ها و هفته ام
این عصا طبال پیری شد, ببین
در عصای خستگی وارفته ام
با یقین میگویم اینجا مدتی است
در لوای قلب و جان شفته ام
گفتگوی گنگ پیری مضطرب
حرفهای مبهم و ناگفته ام
گردسوزی در وزان زندگی
شمع لرزان وجود تفته ام
اشتیاقم رفت و امیدم خزید
در خیال خود گل نشکفته ام
ای جوانی لحظه ای یاغی شو و
ضربه زن بر بیرق آشفته ام
تا مگر بیدار گردد مدتی
سرزمین و کشتزار خفته ام
ای سعید از صحبت پیری در آ
زیر امضا شرم دارد سفته ام
سعید آریا