باران را دیدی

باران را دیدی
که با صدای لطیف ش به پنجره میکوبید؟
و پلک‌هایم را,
آن لرزان نمور که می‌خواست
جای زبانم سخن بگویید
آیاصدایش را شنیدی؟
من تو را دیدم,
و جانت را
که نورِ تو بود
و استخوان‌هایت را,
همان رواق معبد تنت که میگفتم
وطن من است
حالا این من,
دلتنگ توست
تو چطور‌ ؟
ما را به یاد میآری؟


علی صادقی پری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.