اینروزها....

اینروزها....
پشت سکوت شیرینم
کلبه ایست که سالهاست
ساعتش ایستاده بر لحظهٔ نوشینِ وصال
به آن ثانیه هایِ عیش
که هنوز نگشوده آغوشمان
لب رویِ لب سخن نمی رود هرگز
از هوایِ حزین جدائی
و
من با تو ام در شبی
که از پشتش پیداست هزاران فردایِ روشن


علیزمان خانمحمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.