مرا امید دیدار است و الباقی به دست تو

مرا امید دیدار است و الباقی به دست تو
دلی پر آرزویی مانده و چشمان مست تو
از این پس سر به بازوی ارادت دارم از عشقت
اگر چه فرصت عمری نمانده, ناز شست تو
برایت هر چه میخواهی مهیا میکنم ای عشق
تو را می خواهم و پیمان و عهد ناگسست تو
من از روز نخستین واله و دیوانه ات بودم
بلی گفتم, شدم دلبسته ی روز الست تو
نشانی از من مجنون بی سامان چه میجوئ
ی
تو لیلای منی, جان و جهانم  پای بست تو
علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.